سید محمدرضا میرتاجالدینی، نماینده ادوار مجلس گفت: در ۱۱ روز خانهنشینی احمدینژاد، من بهعنوان معاون پارلمانی، مسئول هماهنگی و اطلاعرسانی بودم. تلاش کردیم تصمیمات مخرب مانند عدم کفایت سیاسی و استیضاح جلوگیری شود و آرامش سیاسی با دیدارهای متعدد حفظ گردد.
«ایشان رئیس جمهور هستند، سازمان برنامه و بودجه هم زیر نظر ایشان فعالیت میکند؛ تیک بزنند و بگویند کدام ردیفها حذف شود. مانند آقای احمدینژاد ایشان تیک میزدند و میگفتند مثلا ۱۰ ردیف اعلام نشود، هر وقت این را اعلام کردند و ما باز هم در بودجه گذاشتیم میتوانند مطالبه کنند. »
چهره نزدیک به محمود احمدینژاد ضمن تکذیب ادعای عباس امیریفر مبنی بر دستور اعدام آقایان خاتمی، کروبی و موسوی از سوی محمود احمدینژاد نوشت: این فرد کذاب، هرگز مشاور رئیس جمهور یا عضو دولت نبوده است.
محسن میردامادی گفت: احمدینژاد با جملات جنجالیاش همیشه خبرساز بود؛ حرفهایی مثل اینکه آمریکاییها مثل سگ از من میترسند و من اگر یک سخنرانی کنم بهای نفت گران میشود و اقتصاد آمریکا فرومیپاشد، نمونهای از ادبیات خاص اوست که هنوز هم در یادها مانده. از حدود بیست سال پیش اسرائیل بهدنبال درگیری با ایران بوده، اما رفتار دولت وقت ایران بهویژه در دوره احمدینژاد، شرایط را برای تحقق این هدف سادهتر و مسیر تنش را هموارتر کرد. امروز نتیجه آن سیاستها را میتوان در اقتصاد دید؛ دلار پرنوسان، گرانی…
یک فعال سیاسی گفت: پدر و یار معنوی دلواپسان نظام و تندروها همان جناب احمدینژاد هست که بهعنوان رئیس جمهور، کشور را با شعار پرهزینه محو اسرائیل از روی نقشه جهان، زمینه تصویب هفت قطعنامه تحریم شورای امنیت سازمان ملل را فراهم کرد. در آن زمان این تندروها هم شعار رادیکال میدادند و هم از طریق موسسات وابسته از رانتهای ارزی برخوردار بودند. تحریمها برای مردم زیانبخش بود اما بنام عبور از تحریم برای اینها نان و آب داشت.
میگفتند تحریمها کاغذپاره است و حتی بهطور رسمی از تحریم استقبال هم کردند. تاکنون نیز برای حل مشکلات ناشی از اعتراضات۸۸ و شکاف ایجادشده هم کاری جدی انجام نشده؛ بهطوریکه حصر بهعنوان نمادی از آن اعتراضات باقی مانده و همچنان پابرجا است. متاسفانه در این فاصله شاهد حوادث دیگری هم بودیم که خاطره۸۸ را به تاریخ سپرده است که مهمترین آن اعتراضات۱۴۰۱ است که دیروز سالگرد آغاز آن بود.
به گفتهی این نمایندهی مجلس در دورههای هفتم تا دهم، بابک زنجانی با این یادداشت به بانک مرکزی میرود اما رئیس وقت این بانک با رئیس دفتر رئیس جمهور وقت تماس میگیرد و میگوید فردی با این یادداشت آمده است؛ او در پاسخ میگوید که «پول را بدهید». به نحوی هم این جمله را میگوید که اگر این پول را ندهید برکنار خواهید شد.