به همسرم گفتم که به پارک برویم با دختر و پسرم و شوهرم راهی پارک شدیم؛ خواهرزادهام هم همراهم بود. او از قبل نقشه را میدانست و ٤٨ گرم شیشه را تهیه کرده بود. وقتی در پارک بودیم، شیشهها را در کیف شوهرم گذاشتم و بعد به گشت پلیس پارک مراجعه کردم و شوهرم را لو دادم. وقتی آنها آمدند و مواد را در کیفش پیدا کردند، شوهرم بشدت شوکه شده بود.