غلامرضا تختی به رغم شهرت و محبوبیت فراوان هیچگاه وسوسه نشد تصویرش را بر سر سینماها ببیند.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۶۴ مطلب
غلامرضا تختی به رغم شهرت و محبوبیت فراوان هیچگاه وسوسه نشد تصویرش را بر سر سینماها ببیند.
خیلیها نمیدانند برای تختی یا شجریانشدن، نیازی به شقالقمرکردن نیست. رفتن شجریان به طرف مردم برای ایجاد محبوبیت و کاریزما نبود؛ تمام دلش رفت به سوی مردم و این دقیقا چیزی بود که مردم فهمیدند؛ مثل شعر فروغ که میگوید کسی میآید/ کسی میآید/ کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست...».
او که رفت خیلیها آمدند، مثل او مدالها درو کردند، از سکوهای جهانی و المپیک بالا رفتند و افتخار آفریدند، اما هیچکدام جهان پهلوان نشدند، خواستند، اما نتوانستند؛ "تختی" شدن فقط هنر"غلامرضا" بود!
همزمان با سالروز تولد غلامرضا تختی صفحاتی از دفترچه خاطرات منتشر شد.
کیومرث ابوالملوکی روز گذشته دار فانی را وداع گفت. پس از این اتفاق دستخطی از او منتشر شده که در نوع خودش جالب است.
محمدرضا طالقانی رییس سابق فدراسیون کشتی گفت: همزمان با روز ملی گرامیداشت فرهنگ پهلوانی در کشور(دیروز) نام خیابان تختی به شهناز تغییر پیدا کرد.
بیش از نیمقرن از آن شب سرد تهران میگذرد، اما هنوز گمانهزنیهای بسیاری در رابطه با علت مرگ تختی (خودکشی یا قتل) وجود دارد. با این حال روزگذشته برای اولین بار از وصیتنامه جهانپهلوان تختی با حضور معاون اول رئیسجمهوری، برخی نمایندگان مجلس، مقامات ارشد ورزشی، قهرمانان و پیشکسوتان ورزشی در محل کمیته ملی المپیک رونمایی شد؛ سندی که در تاریخ ۱۶ دی ماه ۱۳۴۶ ثبت شده و میتواند حقایق بیشتری را درباره روز بعد از تنظیم آن و مرگ تختی برملا کند.
در ظاهر همه دوستش داشتند و چهره موردعلاقه همه مردمان و غیرمردمان بود، اما در پنهان دشمنان زیادی داشت؛ البته نه دشمنانی از جنس مردم. آنقدر عرصه را برایش تنگ کردند و او هم آن قدر پای اعتقادات خودش ایستاد که تنهای تنها شد. در تنهایی کسی نفهمید که برای حفظ عزت و آزادگیاش، خودش را کشت یا کشتندش. البته چه فرقی میکند.
تختی حاضر نشده سر خم کند و نه حتی حاضر شده که تا حدودی گردنش را پایین بیاورد و این محمدرضای پهلوی است که میبایست قدری خودش را بالا بکشد تا بتواند مدال طلا را بر گردن قهرمان بیاویزد. هم شاه معنی سر خمنکردن تختی را میفهمید و هم بیستوچند میلیون جمعیت ایران سالها قبل که تختی آقای تهران بود آن سر خمنکردن را میفهمیدند.
اگر از بنده بپرسند بزرگترین افتخار و میراث تختی چیست باید گفت، بزرگترین میراث او چنین فرزندی است که حقیقت را قربانی منافع و دروغ نکرده است. هر چند خودش در تربیت او نقشی نداشت. به نظرم این اقدام بابک برای جامعه ایران کارسازتر و ارزشمندتر از مدالهای مرحوم پدرش است.