متهم گفت: حدود یک سال و نیم قبل با دختری به نام منیژه دوست شدم. من عاشق منیژه شده بودم و تصمیم به ازدواج با او داشتم. یک شب که منیژه میهمان خانهام بود در عالم مستی راز سرقتهایم را برایش فاش کردم هم از طلاها گفتم و هم از سرقتهایی که انجام داده بودیم.