ترنج

در مورد

کرمان

در فرارو بیشتر بخوانید

۸۳۶ مطلب

  • سامان گلریز با انتشار ویدئویی نوشت: از قدیمی‌ترین نون‌های بشر که در روستای دست کند سه هزار ساله میمند در استان کرمان هنوز هم پخته میشه و نامش (کرنو) هست که به همراه ماده غذایی بسیار پر خاصیت به نام اسپار خورده میشه. باعث افتخار که مردم کرمان فرهنگ و اصالت سرزمین باشکوهمون ایران رو زنده نگه می‌دارند.

  • طوفانی با سرعت ۷۶ کیلومتر در ساعت در حالی کرمان را در نوردید که پس از فروکش کردن طوفان گرد و غبار شدید برخی از مناطق استان را فرا گرفته است.

  • اصغر جهانگیر گفت: پرونده قضایی در این خصوص تشکیل و در حال رسیدگی است و در حال حاضر راننده و مدیرعامل شرکت و حمل و نقل از روز بعد از حادثه تاکنون با صدور قرار تامین مناسب در بازداشت به سر می‌برند.

  • «ما نمی‌خواهیم خانواده‌ای دیگر داغدار شود، نمی‌خواهیم اندوهی دیگر بر اندوه این سرزمین افزوده شود. ما می‌خواهیم این غم به یک نه بزرگ به حوادث جاده‌ای بدل شود. امید داریم که دولت شما، با درک این رنج عمیق، اقدامات عملی و فوری را برای پیشگیری از تکرار چنین فجایعی در دستور کار قرار بدهد.»

  • رضا کیانیان از کل کشیدن مردم کرمان در بدو ورود به جشنواره قصه‌گویی حسابی تعجب کرد.

  • «در این حادثه، پلیس با شرکت تعاونی متخلف برخورد جدی کرد و فعالیت آن را به حالت تعلیق درآورد. این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت و در صورت نیاز، اقدامات قانونی از طریق مجلس و دولت پیگیری می‌شود.»

  • اگرچه ارزش‌های تاریخی و معماری قلعه سموران جیرفت شبیه به ارزش‌های معماری قلعه الموت قزوین است، اما در سال‌های گذشته عرصه این قلعه تاریخی و البته ثبت ملی شده کشور چنان آب رفت که این امکان را به معدنکاوان داده است تا کوهستان زیرپای قلعه را به شدت تخریب کنند.

  • سردار حسینی گفت: در تصادف دلخراش اتوبوس دانش آموزان کرمانی، مرکز معاینه فنی مربوطه بدون بررسی‌های دقیق، معاینه فنی را برای اتوبوس مستعمل و مستهلک اردوی دانش آموزی صادر کرده بود.

  • بخشی از صحبت‌های یک خانم پزشک در دیدار با دخترِ رئیس جمهور، که در سفر به کرمان، به منازل مردم داغ دیده از حادثه کرمان، برای تسلیت رفته است. او خطاب به دختر رئیس جمهور گفت: به دکتر پزشکیان بگویید میز‌ها را از آدم‌های بی سواد بگیرد و فرمان را بدست افراد کاربلد و توانا بدهد. ما (این مردم) داریم سقوط می‌کنیم.

  • «دانش‌آموزان پیش خودشان قرار گذاشته بودند تا زمانی که من مدرسه نیامده‌ام آنها هم نیایند البته که من چنین خواسته‌ای از آنها نداشتم، اما بچه‌ها خودشان نخواستند تا قبل از اینکه من به مدرسه بیایم، آنها هم بیایند. بچه‌ها می‌گفتند اگر شورآبادی نباشد ما هم نمی‌آییم ولی وقتی به مدرسه آمدم، آنها هم کم کم به مدرسه و کلاس درس برگشتند.»