به یکباره صدایی از جمعیت بلند می شود که « فرنگی در سقاخانه زهر ریخت» و به یکباره جمعیت به سمت درشکه حمله ور می شوند و ایمبری و سیمور را به شدت مجروح می کنند
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۴۵ مطلب
به یکباره صدایی از جمعیت بلند می شود که « فرنگی در سقاخانه زهر ریخت» و به یکباره جمعیت به سمت درشکه حمله ور می شوند و ایمبری و سیمور را به شدت مجروح می کنند
این عکس‌های دوران قاجار را که اکنون بیش از صد سال از ثبت شدن آن‌ها می‌گذرد، می‌توان بارها و بارها تماشا کرد و هر بار چیزهای تازه‌ای در آن‌ها دید؛ از جزییات لباس‌ها و چهره‌ها گرفته تا شکل و شمایل ساختمان‌ها و هر چیز دیگری که در طول این یک قرن و اندی دچار تغییرات فراوان شده است.
پس از فروپاشی سلسله قاجار و به قدرت رسیدن پهلوی اول و با گسترش فضای ضدیت با قاجاریه، رضاخان دستور داد پله‌های کاخ گلستان را تخریب کنند و بقایای استخوان‌های کریمخان زند به شیراز منتقل شود. تصویری از تیمورتاش را با شمشیر کریمخان و شریف زاده با سینی حاوی استخوان های جمجمه کریمخان در کنار رضاخان در سال 1304 مشاهده می کنید.
عکسی از «تاج‌الملوک، همسر دوم رضاخان در دوران پیری»؛ اواخر دهه 30 را در ادامه مشاهده می کنید.
در ادامه تصویری کمتر دیده شده از رضاخان را در کنار همراهان اش در حرم امام رضا(ع) و در سال 1314 خواهید دید.
تصویری کمتر دیده شده از دیدار عبدالرضا پهلوی، پسر چهارم رضاخان را با ملک فاروق، پادشاه مصر و برادر همسر اول محمدرضا پهلوی را در دهه 20 می بینید.
در ادامه تصویری کمتر دیده شده از تیمورتاش، وزیر دربار و دیگر مقامات دربار را در کنار تاج رضاخان و در سال 1305 می بینید.
سیّد ضیاءالدّین طباطبایی یزدی (۱۲۶۸ – ۷ شهریور ۱۳۴۸) روحانی و سیاستمدار ایرانی و مدیر روزنامه رعد و همچنین مشاور و رایزن فرهنگی سیاسی سفارت انگلیس بود که از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰ به‌عنوان بیست و نهمین نخست‌وزیر ایران فعالیت کرد. او در زمان احمدشاه، آخرین شاه دودمان قاجار، در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ همراه با رضاخان شرکت داشت در کودتا به مقام نخست‌وزیری رسید و نخست وزیرِ کابینه شد.
تصاویری تازه از وضعیت کاخ والری جزیره موریس، اقامتگاه رضاخان در سال ۱۳۲۰ را بعد ۸۴ سال مشاهده می‌کنید.
قبل از بازگشت به ایران در سوئیس از ولیعهد تقاضا کردم که شما طی این ۵ سال هزینه تحصیل مرا پرداختید، حال اجازه دهید که برای تحصیل طب به پاریس بروم. محمدرضا موافق بود، ولی گفت که اجازه با من نیست، باید از پدرم بپرسم.