یک منبع آگاه گفت: «کلثوم را وقتی مامورا به روستا آوردهاند، بچههای شوهر دوم او را تهدید میکردند که تو را میکشیم. از او میپرسیدند چرا پدر ما را کشتهای؟! او هم میگفت آره! من کشتم. یادتان است روزهایی را که من را کتک میزدید؟ من هم الکل قرمز در دهان پدرتان ریختم و با بالش او را خفه کردم!»