ترنج

در مورد

شفیعی کدکنی

در فرارو بیشتر بخوانید

۵۳ مطلب

  • «بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد» سروده ایی است که دکتر شفیعی کدکنی به مناسبت هفتاد سالگی استاد شجریان سرودند و اولین مرتبه در مجله بخارا، شماره ۸۰ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰) منتشر شد.

  • در غوغای تبلیغات «رایگان سر کلاس شفیعی کدکنی بنشینید» معلوم نیست این گفته‌های شفاهی سر کلاس جایی ثبت و ضبط می‌شود برای آیندگان و آیا انذاری که استاد ۸ سال پیش درباره اسلاف خود داد، برای خود ایشان هم تکرار می‌شود: «اگر از دانشگاه تهران بپرسند که ما می‌خواهیم نوع سؤالات امتحانی ملک‌الشعراء بهار یا بدیع‌الزمان فروزانفر یا خانم فاطمه سیّاح را بدانیم، آیا دانشگاه تهران یک نمونه - فقط یک نمونه - از پرسش‌های امتحانی این استادان بزرگ و بی‌مانند را، که فصول درخشانی از تاریخ ادبیات و فرهنگ عصر ما را شکل…

  • اینجا کلاس درس یک دانشگاه است؛ کلاس درسی به ظاهر عادی، اما متفاوت و در سه‌شنبه‌های دوست‌داشتنی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که هر هفته میزبان صدها دانشجوی علاقه‌مند به شعر و ادبیات می‌شود که از تهران و شهرستان‌ها می‌آیند تا پای درس استادی محبوب، شاعر، پژوهشگر و نویسنده حتی بر روی زمین بنشینند و سوال کنند و یاد بگیرند. اینجا کلاس درس "محمدرضا شفیعی کدکنی" است.

  • کدکنی درباره حالات درونی مظاهر مصفا بیان کرد: «همه حالات خصوصی او خشم، نفرت، شادی و غم‌هایش اصیل، نجیب و ملی بود. برای من خیلی سخت است. به هر حال دانشگاه تهران استاد بسیار برجسته، ممتاز و بی‌مانندی را از دست داد، زبان فارسی شاعر بزرگ و تراز اولی را در نوع خود از دست داد؛ حوزه پژوهش‌های شعر فارسی و ادب فارسی محقق بسیار بسیار برجسته‌‍ای را از دست داد و جوانمردی و آزادگی یکی از مصادیق اجل و اتم خودش را با فقدان ایشان از دست داد.»

  • شایان ذکر است که کارکنان دانشگاه تهران بر اساس وظایف شغلی و ذاتی خود موظف به رعایت ضوابط و مقررات اداری بوده و اینکه برخی خبرگزاری‌ها اظهار داشته‌اند که «پادرمیانی رئیس دانشگاه نیز برای حل مشکل ورود به داخل دانشگاه کارساز نبوده است»، از اساس کذب است.

  • روزنامه های روز پنجشنبه به بررسی اختلاف وزیر بهداشت با رییس سازمان برنامه بودجه، ماجری بوی بد تهران و همچنین ماندن استاد شفیعی کدکنی پشت در دانشگاه تهران پرداختند.

  • بسیاری از دانشجویان معتقد بودند که این اتفاق به علت بروز حوادث روز قبل از آن در مقابل دانشگاه تهران بود که مقرر شده بود در این روز هیچ‌کس بدون کارت پرسنلی یا کارت دانشجویی وارد دانشگاه نشود. ظاهرا پادرمیانی مدیر گروه ادبیات فارسی و حتی گفته می‌شود نیلی احمدآبادی (رئیس دانشگاه)، نتوانست کارساز باشد و تلاش‌ها برای ورود دکتر شفیعی کدکنی به دانشگاه به علت به همراه نداشتن کارت پرسنلی بی‌نتیجه ماند.

  • «به چهارراه مولوی رفتم تا کفتر بخرم. آنجا مرا می‌شناسند، انتخابش کردم، یک نر شایسته و خوش‌تیپ سینه کفتری، پا‌های بلند، چشم‌ها آگاه (مانند چشم سگ که در آن کنجکاوی است، چشم ناآگاه مانند گوسفند است.) فروشنده پاکتی کاغذی آورد تا کبوتر را در آن بگذارد. یک نفر که این قفس را تمیز می‌کرد و به کبوتر‌ها غذا می‌داد گفت: داداش! ذلیلش نکن، دستت بگیر و در ماشین رهاش کن».

  • به مناسبتِ ۱۹ مهر؛ زادروزِ استاد دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی

تبلیغات