زن زندانی که به اتهام قتل هوویش به قصاص محکوم شده بود، پس از ۱۹ سال با شرط اولیای دم مبنی بر آزاد کردن ۱۵ زن زندانی دیگر از مرگ نجات یافت و به زندگی برگشت.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۸ مطلب
زن زندانی که به اتهام قتل هوویش به قصاص محکوم شده بود، پس از ۱۹ سال با شرط اولیای دم مبنی بر آزاد کردن ۱۵ زن زندانی دیگر از مرگ نجات یافت و به زندگی برگشت.
پیرزن ۷۰ ساله که با رفتن شوهرش خشم و عصبانیت در چهرهاش موج میزد و حسادتهای زنانه در وجودش شعلهور شده بود، ناگهان به طرف انباری منزلش رفت و با برداشتن بطری حاوی بنزین منتظر تاکسی بیسیم ایستاد. دقایقی بعد پیرزن از بولوار هنرستان به سوی قاسمآباد حرکت کرد و در مقابل مجتمع مسکونی هوویش از تاکسی پیاده شد و زنگ واحد آپارتمانی هوویش را به صدا درآورد.
به خاطر عشق و عاشقیهای دوران نوجوانی و جوانی چندین بار ازدواج کردم و مدتی بعد طلاق گرفتم، اما اکنون که به خود آمدهام و میدانم که مسیر زندگی را اشتباه رفتهام هیچ گاه دوست ندارم فرزند دیگرم نیز در زمانی که پدرش زنده است یتیم شود، ولی ...
همسر اول مرد چینی تصمیم گرفت این رفتار همسرش را به گونهای سنگینتر جبران کند. این خانم همسرش را مجبور کرد تا تمام اموالی که آنها بعد از ازدواج خریده بودند را به نامش بزند. از طرفی نفر سومی که به رابطه آنها آسیب زده بود، باید مبلغ ۳.۷۹ میلیون یوان را هم به همسر قانونی مرد، پرداخت میکرد. علت هم این بود که رابطه غیر قانونی با شوهر این خانم آغاز کرده و باعث آسیب به زندگی شان شده بود؛ طبق تبصرههایی که وکیل زیرک زن اول کنار هم چید، جریمه نقدی برای زن دوم تعیین شد.
زن ۳۷ ساله گفت: وقتی فهمیدم که ابوذر از چند ماه قبل سوزان را به عقد موقت خودش درآورده است. گویی آسمان بر سرم فرو ریخت و نفرت همه وجودم را فرا گرفت با خشم و عصبانیت با ابوذر به مشاجره پرداختم و سپس به حالت قهر منزلم را ترک کردم و به همراه دخترم به خانه پدرم بازگشتم تا شاید همسرم به خودش بیاید و از سوزان جدا شود، اما او هیچ گاه زیر بار خواسته من نرفت و ادعا میکرد «سوزان به خاطر من از همسرش طلاق گرفته است و من نمیتوانم در این شرایط او را طلاق بدهم!»
همسرم دست بند به دست به دیوار تکیه زده بود و زن جوانی به همراه پسری ۱۵ ساله در کنارش بودند. آن پسر همسرم را بابا صدا میکرد و زن جوان هم قربان صدقه اش میرفت.
ویدئویی در شبکههای اجتماعی از دو زن در خانه سالمندان منتشر شده که متوجه شده اند هووی یکدیگر بوده اند.
همسر دوم یک مرد تاجر در شهر مرادآباد هند به ضرب گلوله همسر اولش در مقابل دیدگان ده ها نفر از مردم شهر کشته شد.
اگرچه همسرم ابتدا شغل ثابتی نداشت و با هنر نقاشی روزگار میگذراندیم، اما زمانی که اولین فرزندم متولد شد عیسی نیز به استخدام یکی از ادارات دولتی درآمد و این گونه زندگی ما صفای دیگری پیدا کرد. خلاصه طی پنج سال، سه فرزند زیبا به زندگی عاشقانه ما لذت دیگری بخشیدند و در همین مدت، اوضاع اقتصادی ما با همه سختیهایی که کشیده بودم در شرایط ایده آلی قرار گرفت به طوری که یک واحد آپارتمانی و خودرو خریدیم.
«مهری هم که دلش نمیخواست بنای زندگیاش سست و ویران شود، تصمیم گرفت نه زندگی مشترک را ترک و نه تقاضای طلاق کند. او مصمم بود پای زن دوم را از زندگیاش قطع کند، پس شراکتش را با همسرش به هم زد و شرکت خودش را پایهگذاری کرد. بیشتر اوقاتش را با بچهها سپری و ته دلش آرزو میکرد رامین روزی به زندگی مشترکشان بازگردد».