در نگاه اول سادهترین راه برای کشتن سوسکها شاید له کردن آنها باشد اما حشرهشناسان و کارشناسان بهداشت نظر متفاوتی دارد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۹ مطلب
در نگاه اول سادهترین راه برای کشتن سوسکها شاید له کردن آنها باشد اما حشرهشناسان و کارشناسان بهداشت نظر متفاوتی دارد.
مادری از نیوجرسی که به قتل دختر ۵ ماهه خود اعتراف کرد به پلیس گفت که او این کار را انجام داده تا "آخرین گناه خود یعنی قتل را انجام دهد".
وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: طبق نقشه همسرم منصور را به خانه دعوت کرد و من در اتاق خواب پنهان شدم. به محض روبه رو شدن با منصور با میله آهنی به سرش زدم. میخواست تیغ موکت بری را که در اتاق بود بردارد که من زودتر تیغ را برداشتم و ضربهای به گردنش زدم. شب هم جنازه را با ماشینم به حاشیه شهر بردم و رها کردم تا شناسایی نشود.
محمدعلی نجفی درباره قتل همسرش و خودکشی ناکامش در هتل لاله توضیحات جدیدی ارائه داد.
دختر شهید میگوید: «پدرم خمس کوچکترین چیزی که وارد خانه میشد را هم داد. اهل رعایت بود. تمام دارایی پدرم کتابهایش بود… در وصیتنامه چند سال پیشش هم نوشته که کتابهایم را بفروشید و خرج خودم بکنید. پدرم دارایی زیادی نداشت و زندگیاش از نماز قضا به دست میآمد.» یکی از اقوام او نیز میگوید آن شهید «از بس که نماز قضا خوانده بود پوست انگشتهایش رفته بود… با روزه قضا گرفتن و نماز قضا خواندن جهیزیه دخترش را جور کرد»
فرمانده انتظامی شرق استان تهران ادامه داد: کارآگاهان پلیس با انجام اقدامات تخصصی و نیز پایشهای اطلاعاتی دریافتند دختر خردسال به همراه پدر و همسر وی از خانه به مقصد یک باغ خارج میشوند.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با حضور در محل وقوع جنایت به تحقیق از دوست مقتول که آنجا حضور داشت، پرداختند. او توصیح داد این قتل در پی یک تصادف اتفاق افتاده است.
همزمان با شناسایی خانواده مقتول و ردیابی تلفن همراه وی مشخص شد که از چندی قبل با مردی که اهل مازندران بوده، اما ساکن سمنان است آشنا شده بود. بدین ترتیب شناسایی وی در دستور کار پلیس قرار گرفت. کارآگاهان ۳ روز بعد موفق شدند این مرد را پس از انجام اقدامات عملیاتی و اطلاعاتی در شهرستان دامغان دستگیر و به ساری منتقل کنند.
مرد جوان بعد از درگیری به داخل خانه رفته و پس از مدتی برادر وی از خانه بیرون میآید و در کوچه با یکی از پسرها که نوجوانی ۱۶ ساله است درگیر میشود و با ضربه چاقو به قتل میرسد.
من و رعنا خواهر ناتنی بودیم. من آرایشگاه داشتم و درآمد خوبی داشتم و با دخترم کار میکردم. رعنا سالها قبل به خارج از کشور رفت. او کار میکرد و شوهرش هم درآمد خوبی داشت. آنها وقتی به ایران برگشتند، مقدار زیادی پول داشتند و وضع مالیشان خیلی خوب شد. من از اینکه خواهرم اینطور تغییر کرده است، ناراحت بودم و به او حسادت میکردم؛ چون خواهرم فخر میفروخت.