ترنج موبایل
کد خبر: ۹۲۹۵۶۲

چرا در طرح صلح ترامپ، هزینه‌ای برای نقض تعهدات اسرائیل نیست؟

چرا در طرح صلح ترامپ، هزینه‌ای برای نقض تعهدات اسرائیل نیست؟

راهبرد تازه ترامپ و اسرائیل، آتش‌بس غزه را عملاً به پوششی برای ادامه جنگ و مهندسی سیاسی تبدیل کرده است. اسرائیل صدها بار آتش‌بس را نقض کرده و طرح ۲۰‌بندیِ تدوین‌شده در واشنگتن، حاکمیتی خارجی بر غزه با محوریت ترامپ و تونی بلر، خلع سلاح حماس و امکان اشغال نامحدود بخش‌هایی از نوار را برای تل‌آویو تثبیت می‌کند.

پل آر. پیلارفرارو-  پل آر. پیلار کارشناس و پژوهشگر مسائل امنیتی و اطلاعاتی مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج‌تاون و اندیشکده کوینسی

به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، برخلاف ظاهرِ توافقی که ۹ اکتبر برای تثبیت آتش‌بس در نوار غزه به‌دست آمد، در عمل هیچ آتش‌بس واقعی در این منطقه برقرار نشده است. حملات اسرائیل به غزه همچنان ادامه دارد؛ هرچند سرعت و شدت آن نسبت به بخش اعظم دو سال گذشته کاهش یافته است.

بر اساس یکی از آمارهای منتشرشده، اسرائیل از ۱۰ اکتبر تا ۲ دسامبر، در مجموع ۵۹۱ بار توافق آتش‌بس را نقض کرده است؛ نقض‌هایی که از طریق حملات هوایی و توپخانه‌ای و نیز تیراندازی مستقیم صورت گرفته است. وزارت بهداشت غزه گزارش می‌دهد که تنها در همین دوره، ۳۴۷ فلسطینی کشته و ۸۸۹ نفر زخمی شده‌اند و الگوی تلفات، همچنان به‌طور مکرر شامل زنان، کودکان و همچنین خبرنگاران می‌شود. در مقابل، یافتن هرگونه گزارش مستند و جزئی درباره تلفات نیروهای اسرائیلی در غزه طی این مدت بسیار دشوار است؛ جز یک مورد تیراندازی در رفح که اسرائیل می‌گوید در آن یک سرباز کشته شده و حماس اعلام کرده در این حادثه نقشی نداشته است.

حاکمیت تحمیلی؛ ریاست ترامپ و تونی بلر بر سرنوشت غزه

قواعد درگیری‌ای که اسرائیل در دوران «آتش‌بس» برای خود تعریف کرده، در ماجرای کشته‌شدن دو فلسطینی در آخر هفته گذشته، در امتداد خط آتش‌بس موسوم به «خط زرد» در نزدیکی خان‌یونس، به‌روشنی عیان شد. ارتش اسرائیل در بیانیه‌ای اعلام کرد نیروهایش «دو مظنون» را «حین انجام فعالیت‌های مشکوک» شناسایی کرده و سپس «با هدایت نیروهای زمینی، نیروی هوایی مظنونان را برای رفع تهدید از بین برده است». اما این «تهدید» در واقع چیزی نبود جز دو پسربچه ۹ و ۱۰ ساله که برای جمع‌آوری هیزم از خانه خارج شده بودند و هرگز به خانه بازنگشتند.

همین الگو امروز در لبنان نیز تکرار می‌شود؛ جایی که در نوامبر ۲۰۲۴ توافق آتش‌بسی برقرار شد. نیروی موقت حافظ صلح سازمان ملل در لبنان (یونیفل) بیش از ۷۵۰۰ مورد نقض حریم هوایی و نزدیک به ۲۵۰۰ مورد نقض زمینی از سوی اسرائیل ثبت کرده است؛ آماری که گزارشگر ویژه سازمان ملل آن را نشانه‌ی «بی‌اعتنایی کامل به توافق آتش‌بس» توصیف کرده است.

نگاه واقعی اسرائیل به مفهوم آتش‌بس، پیش‌تر در ژانویه سال جاری و پس از توافق مربوط به تبادل بخشی از زندانیان و توقف درگیری‌ها در غزه نیز به‌روشنی عیان شده بود. اسرائیل تعدادی از گروگان‌های آزادشده را تحویل گرفت و این توقف را صرفاً فرصتی تاکتیکی برای بازیابی توان نظامی و تجدید سازمان نیروهای خود تلقی کرد؛ سپس، بدون پایبندی به مسیر سیاسیِ پیش‌بینی‌شده در توافق، آتش‌بس را خاتمه داد و در ماه مارس، بار دیگر حملات تمام‌عیار نظامی را از سر گرفت. از مجموع این رفتارها چنین برمی‌آید که دولت اسرائیل هرگز قصد اجرای مراحل بعدی آن توافق را در عمل نداشته است.

در مورد برنامه کنونی «صلح» ۲۰‌ماده‌ای برای غزه نیز دقیقاً همان منطق حاکم است. فراتر از پذیرش ظاهریِ آتش‌بس، هیچ نقش و مشارکت واقعی‌ای برای حماس یا دیگر بازیگران فلسطینی در طراحی این طرح در نظر گرفته نشده است. این برنامه در دولت ترامپ تدوین شده و هرچند میزان دخالت و مشارکت اسرائیل در نگارش آن رسماً اعلام نشده، متن نهایی به‌وضوح و به‌طور کامل به سود اسرائیل تنظیم شده است. حماس این طرح را قاطعانه رد کرده و بخشی از دلایل مخالفت خود را واگذاری سرنوشت فلسطینی‌ها به نوعی حکمرانی خارجی و غیرمنتخب عنوان می‌کند.

در این چارچوب، حاکمیت خارجیِ مدنظر برای غزه، ساختاری بین‌المللی خواهد بود که ریاست آن را یکی از سرسخت‌ترین حامیان اسرائیل یعنی دونالد ترامپ، بر عهده می‌گیرد. تنها عضو نام‌برده‌شده دیگر در این نهاد نظارتی، تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیاست؛ چهره‌ای که هم به‌دلیل نقش‌آفرینی‌اش در همراهی با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و هم به‌خاطر عملکرد بعدی‌اش به‌عنوان فرستاده بین‌المللی در پرونده فلسطین–اسرائیل، به‌شدت جنجالی و مناقشه‌برانگیز شناخته می‌شود.

بحران مشروعیت؛ چرا کشورها از پیوستن به نیروی ثبات امنیت طفره می‌روند؟

حماس، فهرست بلندبالایی از بندهای این برنامه را برمی‌شمارد  که یک‌سویه بودن کامل طرح به نفع اسرائیل را عیان می‌کند. به گفته حماس، سپردن مأموریت‌ها و وظایف عملیاتی در داخل نوار غزه از جمله خلع سلاح کامل نیروهای مقاومت عملاً بی‌طرفی این نیرو را از میان می‌برد و آن را از یک ناظر بین‌المللی، به طرفی مستقیم در منازعه و ابزاری در خدمت منافع اشغالگر تبدیل می‌کند.

با توجه به این‌که طرح، آشکارا و به‌طور ساختاری به سود اسرائیل طراحی شده است، شاید در نگاه نخست چنین به نظر برسد که دولت بنیامین نتانیاهو، برخلاف تجربه توافق ژانویه، این‌بار انگیزه و تمایل بیشتری برای اجرای آن داشته باشد. اما یکی از مهم‌ترین امتیازهایی که این برنامه برای اسرائیل به همراه می‌آورد، دادن اختیار ادامه اشغال بخش‌هایی از غزه برای مدت نامحدود است؛ مشروط بر آن‌که، بنا به تشخیص خود اسرائیل، برخی شروط مشخص محقق نشده باشد. در عمل، این سازوکار سیاسی و حقوقی، بستر لازم را برای اعلام «ضرورت تداوم اشغال» و توجیه ادامه عملیات نظامی فراهم می‌کند.

محوری‌ترین شرط تصریح‌شده در متن طرح، خلع سلاح حماس است؛ همان مطالبه‌ای که نتانیاهو بی‌وقفه بر آن تأکید می‌کند. با توجه به اعلام آمادگی حماس برای چشم‌پوشی از نقش مستقیم در حکمرانی غزه، تحقق خلع سلاح کامل این گروه، عملاً به معنای نزدیک شدن به همان هدف دیرینه نتانیاهو یعنی «نابودی» حماس خواهد بود.

بدیهی است موجودیتی که رسماً هدف «نابودی» اعلام شده، هرگز تن به واگذاری کامل سلاح نخواهد داد؛ به‌ویژه وقتی در تدوین این طرح هیچ نقشی نداشته، در متن سند فقط از «تضمین» پایبندی حماس سخن رفته و هیچ اشاره روشنی به نحوه برخورد با نقض‌های گسترده اسرائیل نشده است؛ آن هم در حالی که این اسرائیل است که سطحی از مرگ و ویرانی به‌جا گذاشته که چندین برابر اقدامات حماس است.

هم‌زمان، دولت ترامپ برای جلب موافقت کشورها جهت مشارکت در نیروی بین‌المللی «تثبیت امنیت» با دشواری جدی روبه‌رو شده است. دلیل اصلی تردید پایتخت‌ها این است که عملیات نظامی در غزه همچنان ادامه دارد و عملاً آتش‌بسی واقعی در کار نیست که به نظارت یا ضمانت اجرایی نیاز داشته باشد. بسیاری از دولت‌ها، به‌ویژه، تمایلی ندارند مستقیماً برای خلع سلاح حماس وارد میدان شوند؛ اگر دو سال جنگ سنگین و ویرانگر اسرائیل نتوانسته این هدف را محقق کند، بدیهی است یک نیروی بین‌المللی کوچک‌تر نیز به‌سختی بتواند به چنین موفقیتی دست یابد. علاوه بر این، کشورهای عربی و دیگر دولت‌های مسلمان نمی‌خواهند در جایگاهی قرار گیرند که گویی به نیابت از اسرائیل، کارهای سخت و پرهزینه‌ای را انجام می‌دهند که خودِ تل‌آویو قادر یا مایل به انجام مستقیم آن نیست.

بقای نتانیاهو در گرو جنگ: ائتلاف راست‌گرا و شروط افراطی‌ها

انگیزه‌های نتانیاهو برای ادامه جنگ، در ماه‌های گذشته به‌طور اساسی تغییر نکرده است. درخواست او برای دریافت عفو به‌منظور بسته‌شدن پرونده‌های فساد، شاید یکی از محرک‌های شخصی‌اش را تضعیف کرده باشد، اما این ایده با وجود حمایت صریح ترامپ در داخل اسرائیل به‌شدت جنجالی است و هیچ تضمینی وجود ندارد که رئیس‌جمهور اسحاق هرتزوگ با آن موافقت کند.

در هر صورت، ماندن نتانیاهو در قدرت، به معنای تداوم ائتلاف راست‌گرایی است که در آن افراطی‌ترین جناح‌ها، چیزی کمتر از «پاکسازی کامل قومی فلسطینی‌ها» را نمی‌پذیرند. یکی از نشانه‌های روشن این رویکرد، اعلام اخیر اسرائیل درباره آمادگی برای بازگشایی گذرگاه رفح میان غزه و مصر است؛ اما صرفاً برای خروج فلسطینیان، نه بازگشت آنان؛ اقدامی که حامل معنایی سیاسی و بسیار صریح است.

تمرکز و پیگیری جدی ایالات متحده شاید بتواند بخشی از طرح ۲۰‌بندی را از فروپاشی کامل نجات دهد، اما بعید است دولت ترامپ چنین توجه و اراده‌ای نشان دهد. در حال حاضر، بخش عمده ظرفیت و انرژی مذاکره‌کنندگان ارشد واشنگتن صرف جنگ روسیه و اوکراین می‌شود؛ تا آنجا که «استیو ویتکاف»، نماینده ویژه و «جرد کوشنر»، داماد رئیس‌جمهور به‌تازگی در مسکو با ولادیمیر پوتین دیدار کرده‌اند.

طرح تقسیم غزه؛ نقشه راه اسرائیل با چراغ سبز ترامپ

ترامپ علاقه چندانی به پیگیری دقیق و مستمر مفاد توافق‌ها ندارد. برای او، بیش از آن‌که کارآمدی واقعی یک توافق اهمیت داشته باشد، «امضای یک سند» که بتوان آن را در افکار عمومی به‌عنوان «توافق صلح» عرضه کرد، جذاب است. در نگاه او، هر پرونده تازه از نظر سیاسی و تبلیغاتی ارزش بیشتری دارد تا یک تلاش سخت، فرسایشی و طولانی برای تحقق صلح واقعی در غزه.

برآیند این وضعیت، چشم‌اندازی تیره برای سرزمین رنج‌کشیده غزه است؛ جایی که نه صلحی واقعی در افق دیده می‌شود و نه آتش‌بسی پایدار و احتمال اجرای بخش عمده‌ای از طرح ۲۰‌بندی همچنان بسیار اندک باقی مانده است. در یک جمع‌بندی کلی، تا زمانی که اسرائیل فلسطینی‌ها را در موقعیت فرودست و تحت سلطه نگاه دارد، صلحی واقعی میان دو طرف شکل نخواهد گرفت.

نکته تازه در این داستان تکراری و اندوه‌بار، احتمالِ تقسیم بلندمدت نوار غزه در امتداد «خط زرد» است؛ به‌گونه‌ای که اسرائیل اندکی بیش از نیمی از این نوار شامل بخش اعظم زمین‌های حاصل‌خیز و قابل کشت ـ را به‌طور مستقیم تحت اشغال خود نگه دارد. اسرائیل در طول این خط، زیرساخت‌هایی ایجاد کرده که ظاهری کاملاً دائمی و ماندگار دارند.

به‌نظر می‌رسد دولت اسرائیل و دولت ترامپ تلاش می کنند این روایت را جا بیندازند که فلسطینیان، تحت حاکمیت اسرائیل زندگی بهتری خواهند داشت تا در بخش‌هایی که زیر اداره گروه‌هایی چون حماس است. در همین راستا، دولت ترامپ اعلام کرده قصد دارد در بخش تحت کنترل اسرائیل در نوار غزه، مجتمع‌های مسکونی تازه‌ای بنا کند؛ سازه‌هایی که بی‌تردید از ترکیب چادر، آوار و گل‌ولایِ امروزِ بسیاری از ساکنان غزه که اکنون نام «خانه» بر آن نهاده‌اند، به‌مراتب آبرومندانه‌تر است.

وجه مکمل این راهبردِ «تقسیم سرزمین و تفاوت‌سازی»، تداوم نگه‌داشتن بخش غیر اسرائیلی در وضعیتی فاجعه‌بار است. در همین چارچوب، اسرائیل همچنان ورود کمک‌های انسان‌دوستانه را به‌شدت محدود کرده و بنا بر اعلام دفتر خدمات پروژه‌های سازمان ملل، تنها حدود ۲۰ درصد کامیون‌های حامل کمک‌ها که طبق توافق آتش‌بس باید وارد غزه می‌شدند، اجازه ورود یافته‌اند.

نویسنده : پل آر. پیلار
ارسال نظرات
خط داغ