جواد لاریجانی: ایران میتواند در کمتر از دو هفته بمب اتم بسازد، اما فتوای رهبری مانع است
جواد لاریجانی گفت: خودش از طرفداران توسعه توانمندی هستهای است و معتقد است کشوری که بتواند ظرف کمتر از دو هفته بمب هستهای بسازد، لزوماً به آن نیازی ندارد و دنیا این را میفهمد.
محمدجواد لاریجانی، عضو هیئت علمی نشست ما و غرب، در سخنانی در نشست خبری این همایش پیرامون «راه معقول و درست تعامل اسلامی با غرب» گفت: در معارف سیاسی، انواع تحلیل وجود دارد؛ بعضیها بر اساس جغرافیا، بعضی بر اساس ایدئولوژی و موارد دیگر. اما برای اینکه عملیاتی فکر کنیم، لازم است مجموعهای از کشورهای دنیا را که بخش اعظم آنها را آمریکا و رهبریهای غربی تشکیل میدهند، و غالباً از آسیا هم کشورهایی در آن حضور دارند، بهعنوان «غرب» تعریف کنیم.
به گزارش فارس، وی افزود: راه آسان این است که چند جمله درباره ویژگیهای رفتاری این مجموعه بگوییم و سپس مشخص کنیم در جمهوری اسلامی چه روشی مناسب است که با غرب رفتار کنیم. مقصود من روشی است که از بیانات و رهنمودهای رهبر انقلاب استنباط میکنیم، چارچوب دکترین تعاملی مناسب با غرب است.
لاریجانی با اشاره به دستاوردهای علمی غرب گفت: غربیها در حوزه علم و دانش در گذشته غوغا کردهاند و با جسارتهای مختلف پیش رفتهاند؛ این قابل تقدیر است. ایرانیان نیز در مقابل پیشرفت علمی همواره روشی باز برای فراگیری داشتهاند. اما یک نکته مهم در رفتار غرب، خودبزرگبینی و خودمحوریِ آنان است که در ادبیات غربی بهصورت «ما غربیها» بروز میکند؛ این خودبزرگبینی در رفتار جوانانشان هم منعکس است.
وی ادامه داد: غربیان بر این اعتقادند که اصول عالم باید در قالب تمدنی که آنان «تمدن غربی» مینامند به کمال برسد؛ برخی حتی تصور کردهاند کمال حاصل شده و بقیه ملل باید پیرو این مسیر شوند و هر کاری برای تحقق آن مجاز است. در حوزه تفکر، مبنای آنان سکولاریسم لیبرال است؛ گاهی سکولاریسم با ظاهر مذهبی عرضه میشود، اما مذهبی که تنها امور خصوصی را شامل میشود یا لاایسیتِه که بهکلی با مذهب مخالف است. آنان دموکراسی لیبرال را پایهگذاری کردهاند، اما حقیقت آنست که دموکراسی لیبرال مخصوص آنها نیست و تجربههای تاریخی دیگر نیز نمونههای دموکراسی داشتهاند.
وی افزود: دو نکته مهم در رفتار غرب وجود دارد که باید شناخته شوند. نخست اینکه جوامع غربی بسیار امنیتمحورند؛ امنیت ناشی از تفکراتی است که اساس مدنیت قرنها را شکل داده است. به تعبیر آنها، دلیل وجود حکومت این است که نقش «ژاندارم» جامعه را ایفا کند. پیش از وقایع ۱۱ سپتامبر، در آمریکا و بسیاری کشورهای اروپایی محدودیتهای قانونی شدیدی برای بازداشت و بازجویی وجود داشت، اما پس از ۱۱ سپتامبر همهچیز تغییر کرد؛ قوانین تصویب شد که نهادهای امنیتی میتوانند افراد را بدون حد و مرز و در زندان نگه دارند و نوعی از بازجوییها حتی قانونی شدند. این تغییر یک نکته بسیار مهم در فرهنگ زندگی غربی است.
لاریجانی نکته دوم را مربوط به نسبت غرب با خشونت دانست و گفت: در غرب، خشونت وقتی لازم شود، امر بدی بهحساب نمیآید و میتواند بدون مرز اعمال شود. این پدیده ریشههای فلسفی دارد و تازه نیست؛ برای مثال هابرماس، فیلسوف چپ که پیشتر طرفدار مردم بود، در برخورد با کشتار غزه از سوی رژیم صهیونیستی استدلال کرد که وقتی رژیم با چالش وجودی روبهرو میشود، برای دفاع میتواند خشن باشد؛ بنابراین خشونت بدون مرز پذیرفته میشود. با این همه، این رفتار بهمعنای خشونت روزمره در میان مردم نیست، اما نشان میدهد فرهنگ و ساختار حاکم بر جوامع غربی تا چه اندازه از حکومت و امنیت حمایت میکند و مردم معمولاً از دولتهای خود پشتیبانی نسبی دارند مگر آنکه منافع اقتصادیشان به خطر بیفتد. البته در میان مردم غرب نیز روشنفکران حساس و دغدغهمند نسبت به منافع بشریت وجود دارند.
وی سپس به مسئله حقوق بشر اشاره کرد و گفت: شعارهایی مانند حقوق بشر برای غربیها معنای یکطرفهای دارد. به تعبیر مقام معظم رهبری، پرچم حقوق بشر باید در دست ما باشد نه در دست آنها؛ چرا که ما کرامت انسانی را ذاتی و الهی میدانیم، نه امری که بر اساس مصوبات سازمان ملل اعطا شود. دو رویکرد وجود دارد: یکی ایدهمحور و دیگری مصلحتمحور؛ این تفاوتها در نگرشها نمایان است.
لاریجانی با مرور تاریخچه اقدامات غرب علیه ایران گفت: بحث تهاجم فرهنگی که مقام معظم رهبری از سال ۱۳۷۳ هشدار دادند، یک آژیر مهم بود که متأسفانه کمتر به آن توجه شد. با پیشرفتهای صنعتی و فناوری، دسترسی به مغز انسانها آسانتر شده و ابزارهای اثرگذاری پیچیدهتر شدهاند. اکنون تهاجم فرهنگی، تحریمهای اقتصادی، تهاجم اطلاعاتی، امنیتی و نظامی همگی بهکار گرفته شده و عملاً چیزی باقی نمانده است.
در ادامه، لاریجانی درباره گزینههای جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب توضیح داد: در جمهوری اسلامی دو دکترین عمده در تعامل با غرب وجود دارد. دکترین اول که من آن را «دکترین برجامی» مینامم، مبتنی بر سه پایه است. پایه نخست «واقعگراییِ مبتنی بر استیصال» است؛ یعنی تصور میشود قفلی بر وضعیت کشور زدهاند و تنها راه باز کردن آن کنار آمدن با آمریکا و غرب است تا برخی تحریمها و فشارها برداشته شود. پایه دوم «شجاعت معکوس» است؛ یعنی گاهی برای حفظ کشور باید بخشی از حقوق را فدا کرد، همانطور که برخی سیاستمداران در اوایل جنگ میگفتند برای حفظ کل ممکن است بخشی از خاک را واگذار کنند. پایه سوم «اعتماد» است؛ بدین معنا که غربیان هرچند بد عمل میکنند اما بهطور مطلق بد نیستند و میتوان بر سر برخی امور با آنها کنار آمد و اعتماد جزئی ایجاد کرد.
وی افزود: این دکترین چارچوبی دارد و بخشی از آن قابل بیان و پیادهسازی است، اما دکترین دوم که من آن را «دکترین مقاومتی» مینامم، مبتنی بر رد هرگونه استیصال و فلجی است. ادعای فلجکنندگی تحریمها را نمیپذیریم؛ کشور ما فلج نشده و در حوزههای علمی، فنون و توانمندیهای ملی پیشرفتهایی داشته است. این دکترین بر تکیه بر توانمندیهای داخلی تأکید دارد؛ درسی که از امام و رهنمودهای رهبری گرفتهایم این است که باید به توان داخلی خود اعتماد کنیم و پیش از آنکه تبلیغات غرب بزرگنمایی شود، صد برابر به ظرفیتهای خود اهمیت دهیم.
لاریجانی در عین حال تأکید کرد که جمهوری اسلامی اهل مذاکره و گفتوگو است، اما نوع مذاکره تعیینکننده است؛
وی گفت: ما اهل مذاکرهایم اما هر کسی نمیتواند در امور داخلی ما اظهار نظر کند. ما چارچوب اصولی خود را داریم. و جمهوری اسلامی معتقد است منطقه باید امنیت جمعی داشته باشد بدون حضور خارجی.
در ادامه لاریجانی به فتوای رهبر انقلاب درباره سلاح هستهای اشاره کرد و آن را مهم و روشنگر دانست: این فتوا نشاندهنده آن است که در مکتب اهلبیت خشونت بدون مرز نداریم؛ حتی در صورت جنگ، جنگ ما جنگی وحشیانه نخواهد بود و حدود و ضوابط فقهی محکمی وجود دارد
وی افزود که خود از طرفداران توسعه توانمندی هستهای است و معتقد است کشوری که بتواند ظرف کمتر از دو هفته بمب هستهای بسازد، لزوماً به آن نیازی ندارد و دنیا این را میفهمد؛ بنابراین لازم است قابلیتها را توسعه دهیم اما در چارچوب اصولی و فتوایی که رهبر انقلاب تعیین کردهاند.