گزارشی از یک ایستگاه آتشنشانی در البرز که رئیس، فرمانده و نیروها، همگی زن هستند
زنانی با مهر آب و آتش

ایستگاه ۱۱۷ آتشنشانی بانوان کرج در یکی از خیابانهای اصلی شهر کرج و داخل کوچه عریضی قرار دارد. روی تابلوی قرمز عبارت «بانوان» نشاندهنده وجه تمایز آن است. این ایستگاه اولین ایستگاه زنان در خاورمیانه است و هیچ جای دنیا ایستگاه ویژه خانمها وجود ندارد.
آتشنشانی شاید در نگاه اول سخت و مردانه به نظر بیاید، اما سالهاست که این شغل رویای محقق شده بخشی از زنان ایران زمین است که مانند مردان قوی هیکل نیستند، اما همدوش مردان به نبرد آتش و آوار میروند. زنانی شجاع و نترس که با روشن شدن صدای بیسیم از میله به پایین میآیند و خودروها را روشن میکنند و آژیرکشان به محل حادثه میروند.
به گزارش ایران، این زنان انواع خودروهای پیشران، حریق و ابزار را در اختیار دارند و با عشق به جنگ آتش و مرگ میروند. با آمادگی جسمانی بالایی که دارند به کارهای سخت خو گرفتهاند و روحشان با تلخیها کنار آمده است. وقتی پای حرف زنانی از جنس آتش مینشینی، خاطرات تلخ و شیرین زیادی برای گفتن دارند که نشان میدهد از حادثه واهمهای ندارند. میگویند آمدن به اینجا با خودمان است ولی برگشت با خداست. حالا دیگر، خیلیها ایستگاه ۱۱۷ آتشنشانی کرج را به نام آنها میشناسند؛ به نام زنان آتش، همان کسانی که عاشق کارشان هستند.
همه چیز از یک فراخوان کوتاه اما متفاوت شروع شد: «سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی کرج تعداد محدودی آتشنشان زن استخدام میکند.» این فراخوان هرچند کوتاه و ساده اما اتاق فکری دقیق و رایزنی سنجیدهای داشت. چون سرآغازی بود برای حضور زنان در عرصهای متفاوت با دیگر فعالیتهای اجتماعی زنانه در ایران و حتی خاورمیانه. زنان زیادی از آن استقبال کردند اما در نهایت پس از برگزاری آزمونها و دورههای متفاوت تعداد محدودی از آنها لباس آتشنشانی را بر تن کردند.
این فراخوان به طور رسمی در سال ۱۳۸۱ در کرج منتشر شد و سال ۱۳۸۲ نیز ایستگاه آتشنشانی زنان رسماً کارش را شروع کرد؛ ایستگاهی که رئیس، فرمانده و نیروها، همگی زن هستند و مانند سایر ایستگاههای آتشنشانی مجهز به تجهیزات عملیات نجات و حریق است.
زنان حساس اما قوی
ایستگاه ۱۱۷ آتشنشانی بانوان کرج در محله قلمستان و خیابان ذوبآهن، یکی از خیابانهای اصلی شهر کرج و داخل کوچه عریضی قرار دارد. روی تابلوی قرمز عبارت «بانوان» نشاندهنده وجه تمایز آن است. این ایستگاه اولین ایستگاه زنان در خاورمیانه است و هیچ جای دنیا ایستگاه ویژه خانمها وجود ندارد.
محوطه ایستگاه نیز از دو بخش ساختمان آقایان آتشنشان و خانمهای آتشنشان تشکیل شده است. بیسیم هرازگاهی با صدایی خشخش از ستاد، خبرهایی را ارسال میکند. سالن ورزشی و اتاق استراحت و دفتر رئیس ایستگاه و حتی سالن عملیات همه در این طبقه خلاصه میشود، همه چیز مرتب و با سلیقه زنان چیده شده است.
آنها یازده نفر هستند که در سه شیفت فعالیت میکنند. دو شیفت ۴ نفره و یک شیفت سه نفره. فاطمه رزمخواه یکی از یازده نفری است که از ۲۵ سالگی از طریق آزمون به استخدام سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی درآمده است. دختر جوانی که در زمان شیفت در آمادهباش کامل است تا به استقبال خطر برود، از تصادفات جادهای گرفته تا حریق و آوار که هر کدام برای خود میتواند سوژه جذابی باشد.
فاطمه به دلیل همین هیجان بود که تصمیم گرفت آتشنشان شود. از همان ابتدا هم در عملیاتهای حریق و نجات و ترکیبی از هر دو حضور داشت. او که ۹ سال است در این حوزه سابقه خدمت دارد میگوید: «من در عملیاتهای زیاد و متفاوتی از قبیل حریق مسکونی، تصادفات، نجات و امداد شرکت کردم که هر عملیات با قبلی متفاوت بوده است. حتی برخی پر چالشتر هم میشود. بعضی اوقات حوادثی مثل حریق، آتشسوزی و انفجار نیست، گاهی برای نجات جان یک مار، موش، گربه و سگ و حتی پرنده به محل حادثه میرویم. گاهی هم عملیاتهای عجیب و غریب خاصی پیش میآید که خیلی بامزه است.
یکبار از طرف ستاد اعزام شدیم به مأموریتی که در ابتدا گفته میشد چیزی منفجر شده و احتمال وجود جسد هم است. با تجهیزات مخصوص مثل گان، دستکش، ماسک و دیگر امکانات مورد نیاز به محل حادثه رفتیم اما با شیشه آبغوره مواجه شدیم. ساکنان به دلیل ترکیدن یک شیشه آبغوره جرأت نمیکردند به محل نزدیک شوند. یا در عملیات دیگری به ما گفتند دختر خانواده در خانه محبوس شده و مشخص نیست چه بلایی بر سرش آمده است. به سختی خود را به سقف رساندیم و از پنجره وارد اتاق شدیم و دیدیم که دختر در اتاق خود خواب است…»
فاطمه دختر نترسی است و در این سالها خوب یاد گرفته که چطور هیجان و دلهرهاش را کنترل کند. اما با این حال یک روزهایی هم به دلیل اتفاقات ناگواری که برای مردم رخ داده، غصه آنها را خورده و تا ایستگاه گریه کرده است؛ از پیرمردی که تاکسیاش آتش گرفته تا فردی که زیر قطار مانده و…
زوج آتشنشان
سایه عظیمی هم از نوجوانی عاشق آتشنشانی بود. زمانی که پدرش فراخوان جذب آتشنشان زن را به او نشان داد به او گفت که تو از عهده این کار برمیآیی. سایه میگوید: «این شغل همان شغلی بود که دوست داشتم. کارهای امدادی و نجات و پر از هیجان.»
او کارشناس ارشد رشته فیزیولوژی بالینی است و در عین حال دوست دارد به مردم کمک کند. ۹ سال از آتشنشان شدنش میگذرد و به همراه همسرش که او هم آتشنشان است با عشق کار میکنند: «وقتی در آزمون قبول شدم باورم نمیشد که یک آتشنشان شدهام. من آن زمان دوومیدانی کار میکردم. مربی و بچههای قهرمان کشوری هم شرکت کرده بودند، بنابراین تصورم این بود که آنها در اولویت هستند و پذیرفته میشوند. اما طی مراحل مختلف آزمون فقط من پذیرفته شدم. یک ماه آموزشی داشتیم و بعد وارد شیفت شدیم. البته تصور من این بود که پادگان نظامی است و ذوق این را داشتم که باید هر روز کلاغ پر برویم. من آنجا چند دختر شبیه به خودم را هم دیدم. دخترانی که جسور و نترس بودند و هیجان داشتند.»
او اولین مأموریت حریق و نجات را به خوبی به یاد دارد و با شور و هیجان خاصی از آن روزها صحبت میکند و البته برخی خاطرات تلخی که هنوز در گوشه ذهنش جا خوش کردهاند. هنوز صدای ضجه مادری که پس از مرگ فرزندش در تصادف جادهای فریاد میزد را به یاد دارد: «کم کم یاد گرفتیم که چگونه ذهنمان را به سمت مدیریت افکار و اعمال پیش ببریم که روی کار و احساسمان تأثیر منفی نگذارد.»
اما چه مأموریتهایی فقط مختص زنان آتشنشان است؟ او درباره مأموریتهایی که ایستگاه زنان به آن اعزام میشوند نیز میگوید: «در برخی مأموریتها که مختص زنان است مثل گیر افتادن زنان در آسانسور، محبوسی پشت در، باشگاه، حمام یا سالنهای آرایش، زنگ ایستگاه ما به صدا در میآید و ما به تنهایی به آن مأموریتها اعزام میشویم. در صورت نیاز دیگر ایستگاهها نیز با خودروی خودمان و به اتفاق سایر ایستگاهها به مأموریت اعزام میشویم.»
آمادگی زیر ۳۰ ثانیه
مردم به آتشنشانهای زن اعتماد دارند. این را فاطمه میگوید: «از دور که میبینید فکر میکنید خیلی سخت است خانمها در ایران آتشنشان باشند ولی وقتی در این کار هستی، میبینی که فرقی ندارد. مردم همان اعتمادی که به آقایان دارند را به یک زن آتشنشان هم دارند. وقتی میبینند که یک خانم آتشنشان در حال امداد و نجات است میگویند دمت گرم خانم آتشنشان.
ما اصلاً در کار اذیت نمیشویم. مردم خیلی با ما همکاری میکنند. اوایل پوشیدن لباس آتشنشان روی لباس فرم مانتو و مقنعه برای ما خیلی سخت بود چون دوبرابر آقایان لباس میپوشیدیم. اما حالا زیر ۳۰ ثانیه آماده عملیات میشویم تا زیر ۴ دقیقه به محل حادثه برسیم.»
صحبت از سختیهای کار آتشنشان که میشود، سایه میگوید: «این شغل فقط عشق و علاقه است و سقوط و حادثه در زمان عملیات امداد و نجات که بخش جدایی ناپذیر شغلمان است. خانمها از این شغل به دلیل سنگینی وسایل آسیب میبینند. مهرههای گردن، کمر، دست و پا دچار مشکل میشود، اما با وجود این سعی میکنیم کارها را تیمی انجام دهیم. تلاش میکنیم اتفاقات و حوادث زمان مأموریت را به خانواده نگوییم مگر حوادث بامزه و اتفاقات شیرین…»