پرده نقرهای در انتظار محاکمه نتانیاهو؟

رسالت سینمای ایران و به طریق اولی سینمای جهان ایجاب میکند که چهره ناموجه بینالمللی نخستوزیر جانی اسرائیل را بر پردههای سینما به تصویر بکشند. حال که موج نفرت جهانی از او شدت گرفته و وجدان بیدار انسانهای منطقی به آنچه او در غزه و لبنان و سوریه و ایران انجام داد گواهی میدهد، این هنر هفتم است که میتواند مستمسکی برای بیان تصویری بهتر از آن باشد.
روزنامه ایران نوشت: سینما از چه جهتی میتواند فردی چون نخستوزیر اسرائیل، این دیوانه عصر حاضر را در پرده نقرهای به تصویر بکشد؟
در تاریخ معاصر فیلمهایی از موسولینی و هیتلر و خودکامههای تاریخ قرن جدید ساخته شده است که هر یک به فراخور دیدگاه سازندگان فرازوفرودهایی داشتهاند. با این تمایز که نامبردگان فوق، سناریوهایشان توسط هموطنانی نوشته شده که آن عصر را درک کردند و یا نویسندگانی که از تخیل خود استفاده کرده و بنمایههای اصلی قصه برایشان مشخص بود؛ ولی آیا سینمای پسانتانیاهو این قدرت را دارد که به طور کامل و تا حدود زیادی بیطرفانه او و جهان فکریاش را داوری کند؟
مقصود از سینما در این مقال سینمای داخلی خودمان نیست. به حتم سینمای ما دست به کار خواهد شد و آنچه رؤیت شده را تبدیل به داستان و قصه خواهد کرد. ولی توان سینمای ما و بعد جهانیاش آنچنان نیست که بتواند کاراکتر وحشیانه این نرون قرن حاضر را تصویر درستی بخشد.
ضمناً فرد ایرانی به واسطه آزارهای چنین شخصی به هر حال دارای موضعگیری خاصی است که درک آن برای مخاطب جهانی قابل پذیرش نیست. همه امید مخاطبان واقعبین جهانی و ایرانی آن است که در جغرافیای دیگر، کسانی پیدا شوند که بتوانند این جنگ دوازده روزه را منطقی درست بخشند. فیلمنامهای استوار با همه ابعاد وجودیاش نوشته شود. حتی میتوان فراخوانی جهانی داد. سفارش فیلمنامههایی به کاربلدان این عرصه ارائه کرد. همانطور که درعرصه ورزش و بنا بر ضرورت از مربیان خارجی استفاده میشود؛ میتوان از فیلمنامهنویسان مطرح خارجی هم بهرهها برد.
رسالت سینمای ایران و به طریق اولی سینمای جهان ایجاب میکند که چهره ناموجه بینالمللی نخستوزیر جانی اسرائیل را بر پردههای سینما به تصویر بکشند. حال که موج نفرت جهانی از او شدت گرفته و وجدان بیدار انسانهای منطقی به آنچه او در غزه و لبنان و سوریه و ایران انجام داد گواهی میدهد، این هنر هفتم است که میتواند مستمسکی برای بیان تصویری بهتر از آن باشد.
دوباره تأکید میشود دور نیست روزی در همان سرزمینهای اشغالی فیلمنامهنویسانی پیدا شوند که از درون جامعه یهودیت به دادخواهی مردمان بیگناهی برخیزند که خونشان بیجهت پایمال شد. سینما وجدان بیدار و تصویرگر بیحب و بغضی است. نه سیاه میبیند و نه سفید؛ خاکستری دیدنش به قدمت قرنی است که بر او گذشته است.
به خاطر آوریم فیلمهایی که از جنایتکاران مخوف دنیا ساخته شد. خرده روایتهایی که جانمایه قصه اصلی شدند. جالب آنکه در کشورهایی این فیلمها تولید شدند که اکنون حامیان اصلی این رژیم انسانکش هستند. هر که بتواند این چهره منفور را در فیلمی بگنجاند لاجرم فرجامش میبایست با راستی و صداقت باشد.
راستی و صدقی که کشتارهای نتانیاهو و تیم انسانکشاش را در پرده نقرهای به تصویر درخواهد آورد. فرجام سخن آنکه سینمای ایران به مدد نگاه بازتری این توان را دارد که دوازده روز دوران جنگ را مانایی بهتری بخشد. دوازده روزی که تدوین درست معناییاش فقط تکنیکال نیست. زاویه دید دوربینش هم.
آنچه مهم مینماید سناریویی است که دربردارنده جان باختن طفل دوماهه تا از دست دادن خانوادهها در کسری از ثانیه باشد. ملودرامهایی که فقط سینما توان به تصویر کشیدن آن را دارد. سینمای ایران و جهان به نوعی بدهکار مخاطبان است اگر این دوازده روز را جان نبخشد.
نویسنده: ابراهیم عمارن، روزنامهنگار