عطاءالله مهاجرانی:
دیدید اسرائیل و آمریکا حمله کردند نه نظام سقوط کرد و نه آنان به اهدافشان رسیدند

«اسرائیل و آمریکا با همکاری ناتو به ایران حمله کردند. نه نظام سقوط کرد و نه آنان به اهدافشان رسیدند. زنجیره عادت به سیاست فرعونی آمریکا گسیخته شد. ایران در برابر هول و هراس «معبد میهمانکش» که جلالالدین بلخی روایت میکند، نهراسید.»
عطاءالله مهاجرانی طی یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: امپراطور شارلمانی یا شارل کبیر، پیرانه سر، عاشق دختر نوجوانی شده بود. اطرافیان و مسئولان تشریفات دربار سخت نگران بودند. ناگهان دختر به سلامتی مُرد! همه نفس راحتی کشیدند. اما مشکل باقی ماند و بدتر شد. شارلمانی گفته بود جسد دختر را مومیایی کنند. جسد را به اتاق خوابش برد و با جسد معاشقه میکرد و مثلاً زندگی! بقیه داستان پیچ و خمهای زیادی دارد. تا همین جایش به کار «حسب حال» میآید. گاه پدیدهای انسان را در چنگ خود میگیرد. زنده یا مرده، از دست او رهایی ندارد. طلسمی او را اسیر میکند. عادتها گاهی چنینند. ما در قفس عادت میافتیم و از نوشوندگی میگریزیم.
عادت میتواند گاه خرافهای باشد که ما در درستی و اعتبارش تردید نمیکنیم. گمان میکنیم حقیقت ناب همان است. نسبت به شتاب زمان و تغییرات در زمانه خود بیاعتنا باقی میمانیم. نمیتوانیم بتهای ذهنی خود را بشکنیم. اگر بت ذهنی را نشکستیم، از سیر زمانه و فهم تحولات آن به دور میافتیم و حاشیهنشین جهان میشویم. چنان که بسیاری از کشورها و ملتها و تقریباً میتوان گفت کشورهای اسلامی در حاشیه جهان زندگی میکنند.
زرق و برق و ساختن شهرها و خطوط تشریفاتی و بسیار مجلل هوایی و قصرها، کشور و ملت را به «متن» نمیرساند. ترامپ برای تحقیر کشور و ملت عربستان چند بار گفت: «اگر آمریکا نبود، شما یک هفته دوام نمیآوردید. الان داشتید به زبان فارسی حرف میزدید!» وقتی داوریاش درباره عربستان چنین است؛ پیداست برای کشورهای کوچک منطقه خلیج فارس چه داوریای دارد.
این کشورها مانند کشتیهایی هستند که لنگرهایشان پایگاههای نظامی آمریکاست. این گزاره که «بدون آمریکا نمیتوان زندگی کرد»، تبدیل به همان طلسم یا عشق شارلمانی شده است. عادت شده است. اصلاً گمان نمیکنند که میتوان بدون آمریکا زندگی کرد. اگر هم گاه در نهان، سیاستهای منطقهای آمریکا در غرب آسیا را نپسندند، جرأت نمیکنند سخنی ناساز با سیاست و سلیقه آمریکا بر زبان بیاورند. آمریکا سیاستش همان سیاست فرعونی است. تحقیر و تبعیت و اطاعت بیچون و چرا! قرآن مجید از واژه بسیار دقیق «استخفاف» استفاده کرده است.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ ﴿الزخرف: ۵۴﴾
«پس قوم خود را خوار و سبک ساخت؛ آنان از او اطاعت کردند، چرا که آنان مردمی منحرف بودند.»
واژه «استخفاف» در قرآن مجید، همین یک مورد مطرح شده است، در تبیین و تفسیر سیاست فرعون زمان موسی علیه السلام، «رامسس دوم» که از جمله ابزارش برای استخفاف مردمان بهرهگیری از شبکه جادوگران بود. جادوگران ذهن مردم را تسخیر میکردند. مردم از هویت انسانی و خرد انسانی تهی و پوچ میشدند. آنگاه فرعون اراده خود و سلیقه خود را بر آنان تحمیل میکرد. مردم به همان سبک و شیوه زندگی عادت میکردند. عادت تبدیل به طبیعت و هویت ثانوی یا جایگزین میشد. استحاله اتفاق میافتاد. دیگر کسی جرأت نمیکرد در برابر فرعون سخن دیگری بگوید. فرعونی که با استناد به یک خواب دستور داده بود تمامی نوزادان پسر بنی اسرائیل را به محض تولد به قتل برسانند.
مردم را خوار و زبون میساخت. به مردم میگفت: «من پرودگار برتر شما هستم!» مردم هم مُستضعَف و مُستَخف بودند، خوار و زبون و زبان بسته. قرآن مجید داستانی را از یکی از بنی اسرائیل که موسی علیه السلام به نفع او با قبطی درگیر شده بود و قبطی را کشته بود، روایت میکند. آن مرد نجات یافته از سوی موسی در حضور جمع در دعوای دیگری قتل قبطی را افشا میکند. موسی ناگزیر به فرار از مصر میشود. چرا؟ چون آن فرد که از قوم موسی بود و در فضای فرعونی تربیت شده بود؛ نمیتوانست تصور کند که موسی میتواند با قبطیها و فرعون رویارو شود و یک قبطی را هر چند دشمن او بود، بکشد. زبونی و خواری را پذیرفته بود.
ترامپ و آمریکای پیش از ترامپ همین رویکرد را داشتهاند. تفاوت ترامپ این است که به دلیل بیسوادی و بیاستعدادی در فهم مسائل جهان و خلق و خوی دلالی و بسازبفروشی و هتلداری، آنچه را نباید بر زبان بیاورد، میآورد. بعد هم با لودگی و دروغپردازی و پشت هماندازی حرفش را تغییر میدهد و به اصطلاح خودش سخن را چندپهلو بیان میکند و میپیچاند. همان اصطلاحی که درباره شیوه مدیریت موفقش از دید خودش بیان کرده است: «قانعش کن یا گیجش کن!» کشورهای همپیمان خود را تحقیر میکند. ببینید با کانادا و مکزیک و اروپا چه کرد؟ با چه ادبیاتی با عربستان حرف میزند؟ اعلام کرد بایست عنوان خلیج فارس تغییر کند. بعد که دید نمیشود و همه ایرانیان در هر جای جهان مخالفت کردند، گفت ایرانیها میخواستند تغییر بدهند من نگذاشتم!
او میخواهد مردم جهان و رهبران کشورها به این موضوع عادت کنند و در فکر شکستن این تابو نباشند که آمریکا هر کاری دلش بخواهد میکند. تمامی سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان بهداشت جهانی و دادگاه بینالمللی لاهه و حتی یونسکو، باید گوش به فرمان و مطیع آمریکا باشند. وگرنه مخالفت با سیاستها و مقاومت در برابر اعمال اراده و سلیقه آمریکا مجازات دارد؛ هند نباید از روسیه نفت بخرد، چین نباید از ایران نفت بخرد، دادگاه لاهه نباید نتانیاهو را به عنوان جنایتکار ضد بشری محکوم کند. نرخ تعرفهها مبتنی بر اراده ترامپ بالا و پایین میرود.
شاهد آمریکایی هستیم که فرانتس کافکا در رمان «آمریکا» از زبان «کارل روسمان» جوان ۱۶ساله که به آمریکا میگریزد، روایت شده است. او دچار نظام سرمایهداری و بوروکراسی و زندگی ماشینی امریکایی میشود. دچار استحاله میشود. گویی رمان «آمریکا» ی کافکا روایتی دیگر از رمان نیمه تمام «قصر» و نیز «محاکمه» اوست. منتها در رمان «آمریکا» قصر، همان آمریکاست و محاکمه کارل روسمان در لای چرخ و دنده نظام آمریکایی، نظامی ماشینی، مصنوعی و بیرحم انجام میشود.
نکته قابل توجه این است که کافکا رمان «آمریکا» را بین سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ نوشته است. البته مثل «قصر» ناتمام مانده است. کافکا که در عمرش به آمریکا سفر نکرده بود، چهره و هویتی از آمریکا را به ما نشان میدهد که حدود ۵۰ سال پس از انتشار رمان آمریکا، «ادوارد سعید» در کتاب کلاسیک «شرق شناسی» همان موضوع و مفهوم را با نظریهپردازی ممتاز خویش تبیین کرده است. همه مردم جهان از دید غرب در حاشیهاند.
مرکزیت از آن غرب است. مرکز غرب هم آمریکاست. در غرب آسیا هم آمریکا میخواهد اسرائیل را به عنوان نماینده و دنباله خود به عنوان مرکزیت تثبیت کند. پروژه صلح ابراهیم کارکردش همین است. این سیاست از طرف کشورهایی که با انواع طرحها و دسیسهها به آمریکا وصل شدهاند، تبعیت میشود. مثلاً اگر مصر بخواهد علیه اسرائیل سخنی بگوید، بلافاصله آمریکا تهدید میکند که کمک سالانه به دولت مصر را که در واقع این کمک، یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار کمک نظامی به ارتش و حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار کمک اقتصادی است، قطع میکند.
آمریکا سالی یک و نیم میلیارد دلار هم به اردن کمک میکند، یعنی اردن را اداره میکند. بنابراین به محض کمترین مخالفتها، کمک قطع میشود. چنان که در دوران پهلوی دوم، محمدرضا شاه - به روایت خودش - هر چه آمریکا از او خواسته بود انجام داده بود. از این رو در کتاب «پاسخ به تاریخ» از آمریکا گلایه میکند. پس چرا با او چنان رفتاری داشتند؟ تحقیری که از سوی آمریکا متوجه محمدرضا شاه شد، تماشایی است. بخشی از این تحقیر را خانم فرح دیبا در خاطراتش نوشته است.
در آمریکا شاه و فرح را به بیمارستان روانی میبرند. اتاقها پنجره نداشته است. روزنه، با چند میله ضخیم با فاصله کم در قسمت بالای دیوارها قرار داشت. اتاق خانم فرح از داخل باز نمیشده است، مثل سلولهای زندان! بعید به نظر میرسد که این رفتارها محاسبه شده نبوده باشد. خواستهاند به دیگر رهبران جهان که در قلمرو سیاست آمریکا قرار داشتهاند پیام بدهند که بیشتر آمریکایی باشند!
اما ایران بازی آمریکا را به هم زد. این نکته را باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ که به بیتالمقدس سفر کرده بود، برای خوشایند صهیونیستها بر زبان آورد. گفت: «ایران بازی برهمزن است و نمیتواند روش خود را در منطقه غرب آسیا و در برابر اسرائیل ادامه دهد.»
حمله اسرائیل و آمریکا برای این بود که ایران را در مدار قلمرو اعمال اراده و سیاست آمریکا قرار دهند. تهدید و تطمیع، سکه رایج سخنان ترامپ بود. با لحنی با ایران سخن میگفت که گویی ایران، ژاپن بعد از بمباران هیروشیما و ناکازاکی و تسلیم بدون قید و شرط ژاپن در برابر آمریکاست. یا ایران، عراقِ پس از اشغال است که آمریکا بتواند به ایران بگوید اجازه کدام کار را دارد و کدام اجازه را ندارد. آیتالله خامنهای با همان طمأنینه و آرامش و ایجاز در سخن، در پاسخ غیرمستقیم، دو نکته بیان کرد؛ حرفهای ترامپ «یاوه» و «غلط زیادی» است. این پاسخی برای فضای سیاسی–روانی است که آمریکا میخواست ترسیم کند، تا همگان گمان کنند که:
در کف شیر نر خونخوارهای!
غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟
اما چنان فضایی شکسته شد. شیر به پا خاسته اسرائیل - اسم عملیات حمله اسرائیل به ایران «شیر به پا خاسته» بود! – در تلآویو و حیفا با ویران شدن ۲۱ مرکز نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، مالی و زیربنایی مانند پالایشگاه حیفا و فرودگاه بن گوریون، پیشانیاش به خاک ساییده شد. آن تهدید همیشگی و تکراری که همه رؤسایجمهوری آمریکا در ۴۷ سال اخیر، از کارتر و ریگان و جرج بوش پدر و کلینتون و جرج بوش پسر و اوباما و بایدن و ترامپ در هر دوره به کار بردهاند؛ که «تمام گزینهها روی میز است!» از روی میز برداشته شد. جنگ را انتخاب کردند.
اسرائیل و آمریکا با همکاری ناتو به ایران حمله کردند. نه نظام سقوط کرد و نه آنان به اهدافشان رسیدند. زنجیره عادت به سیاست فرعونی آمریکا گسیخته شد. ایران در برابر هول و هراس «معبد میهمانکش» که جلالالدین بلخی روایت میکند، نهراسید. داستانش را در «حسب حال» هفته آتی، با توجه به طبیعت جنگ روانی، برایتان میگویم!