اخلاقِ بیرونی پوچ است
کارِ مغز در لحظه بودن است. کسانی که در زندگیشان دنبال تنوع هستند، آنها که برای از یاد بردنِ رنجها راههای تازه میجویند، آنان که میخواهند از فشارهای زندگی روتین رهایی یابند، اینان دنبال حقیقت نیستند.
انسان یک منِ ثابت و ماندگار ندارد، هر فکر، هر وضعیت، هر خواسته و هر ادراک میگوید: من.
در یک انسانِ مکانیکی اراده وجود ندارد، او فقط خواستههایی دارد و این خواستهها را ارادۀ طولانی یا کوتاه، قوی یا ضعیف نامگذاری میکنند.
بزرگترین تراژدیِ انسانِ معاصر بردگیِ درونی است، که این از بردگیِ بیرونی بدتر است.
آرزو قویترین چیزِ این دنیاست؛ از خدا بالاتر است.
انسان میتواند از همۀ آرزوهایش دست بکشد، اما از رنجهایش هرگز!
هدفِ مشترک از پیوندِ خونی قویتر است.
ایمانِ عقلانی آزادیست، ایمانِ احساسی بردگیست.
عشقِ بدونِ دانایی، شیطانیست.
انسان به خودش بسیار دروغ میگوید.
هر چیزی برخی چیزها را میخورد و خودش خوراکِ چیزهای دیگری میشود.
تغییرِ واقعی بسیار سخت است، از پیدا کردن میلیونها دلار در خیابان سختتر است.
مترم: مجتبی مرادی